امروزه، با پیشرفت و توسعه فناوریهای ارتباطی، مدلهای کسبوکار نیز در حال تغییر و تکامل هستند. عواملی همچون زمان، مکان و شرایط کسبوکار، میتواند بر تعداد طرفین درگیر در یک معامله تجاری تأثیر بسزایی داشته باشد. برای درک بهتر انواع مدل کسبوکار و ماهیت فرآیندهای تجاری، میتوان سه مدل سازمانی اصلی، شامل واحدهای کسبوکار «Business»، مصرفکننده «Customer» و دولت «Government» را تعریف نمود. سازمانهای تجاری (B)، واحدهایی اقتصادی هستند که در زمینه تولید، توزیع و تبادلات سودآور فعالیت مینمایند. در صورتی که سازمانهای دولتی نیز با هدف کسب سود تأسیس گردند، در زمره سازمانهای تجاری قرار میگیرند. دولت (G)، بهعنوان نماینده عموم مردم، بر اجرای قوانین و فرآیندها نظارت مینماید. آن دسته از افرادی هم که متقاضی دریافت خدمات و کالا هستند، بهعنوان مصرفکننده (C) در نظر گرفته میشوند. با در نظر گرفتن این سه عامل، در نهایت 9 مدل کسبوکار وجود خواهد داشت که ساختار این مدلها، بر اساس جهت گردش فرآیند خرید و فروش کالا، ارائه و دریافت خدمات یا فرآیند پرداخت، تعیین میگردد.
شاید بیشترین الگوی تجاری که در گذشته مورد استفاده واقع می شد دو مدل B2B (کسب و کار به کسب و کار ) و B2C ( کسب و کار به مصرف کننده ) بودند و این دو مدل در تجارت بیشتر شناخته شده هستند. اما با تغییرات بسیار در تکنولوژی و پیشرفت کسب و کارها و پیشگیری از یکدیگر برای یافتن جایگاه بهتر در ذهن مشتری، انواع مدل های تجارت نیز دستخوش تغییراتی شدند و مدلهای C2B (مصرف کننده به کسب و کار) و C2C (مصرف کننده به مصرف کننده) و همچنین B2G (کسب و کار به دولتها) بیشتر در دنیای تجارت مطرح شدند.
در مدل «Business to Business» یا «B2B»، یک سازمان تجاری، محصولات و خدمات خود را به یک سازمان تجاری دیگر میفروشد. این در حالی است که در مدل «Business to Consumer» یا «B2C»، مصرفکننده، متقاضی دریافت کالا یا خدمات است. یکی دیگر از بازیگران اثرگذار و کلیدی در فضای کسبوکار، دولت است که مبادلات این نهاد با سازمانهای تجاری یا مصرفکنندگان، موجب پدید آمدن مدلهای کسبوکار متفاوتی شده است. در مدلهای «Business to Government» یا «B2G»، سازمان تجاری اقدام به عرضه خدمات و کالا به دولت مینماید.
مکانیزم بازار B2C یا کسبوکار به مصرفکننده، زمانی اتفاق میافتد که یک کسبوکار مانند مواد غذایی، فروشگاههای خردهفروشی، خدمات حقوقی یا سازمان اطلاعات پزشکی و…، خدمات و محصولات خود را برای عموم بازاریابی کند. شباهت بین B2C، B2B و B2G این است که بازاریابان همیشه در حال گسترش ارتباطات مستقیم با مردم هستند. یک تفاوت مهم تمرکز بر نقش خاص فرد است. در بازار B2C، بازاریابان برای مصرفکننده بازاریابی میکنند، برخلاف بازار B2B که بازاریابان برای تصمیمگیرندهی کسبوکار بازاریابی میکنند و در مکانیزم بازار B2G، بازاریابان برای رئیس یا نماینده و یا مدیر برنامههای دولت بازاریابی میکنند.
در بازار B2C مصرفکنندگان معمولاً خریدهایی در مقیاس کوچکتر در مقایسه با بازارهای B2B و یا نهادهای دولتی یعنی B2G انجام میدهند و در بازار B2C به طور معمول تصمیمگیریهای خرید نهایی نسبت به خریدها در بازار B2B و یا B2G زمان کمتری طول میکشد.
یک ویژگی دیگر بازار B2C این است که فرایند تصمیم خرید در بازار B2C نسبت به فرایند فروش و بازاریابی برای بازار B2B و یا B2G از پیچیدگی کمتری برخوردار است. دلیل پیچیدگی کمتر در فرایند تصمیم خرید این است که تعداد کمتری از افراد در تصمیم خرید درگیر میشوند. شاید تنها یک یا دو مصرفکننده هستند که تصمیم میگیرند یک یا چند قلم را بخرند بنابراین پیچیدگی کمتر است. از طریق تبلیغات، فروش و بازاریابی مستقیم و اینترنتی و کارهایی مانند تخفیف، کوپنها و برنامههای وفاداری، بازاریابان B2C بر روی متقاعد کردن مشتریان فعلی و مشتریان احتمالی آینده، برای خرید محصولات و خدمات خود کار میکنند. در بازار B2C، رابطهی بین کسبوکار و مشتری دوام کمتری دارد. در بازار B2C، بازاریابان محصولات خود را به افراد عضو گروههای بزرگ میفروشند. البته، هر محصول قرار نیست که برای هر مصرفکننده در یک جمعیت جذابیت داشته باشد؛ بنابراین، بازاریابان B2C از ابزارهایی برای تقسیم بازار خود به بازارهای هدف متعدد استفاده میکنند. بازاریابان B2C تحقیقات بازاریابی را برای شناخت بهتر گروههای سنی، جنس، درآمد، محل سکونت مصرفکنندگان و دیگر مقولههای دموگرافیک و روانشناختی در مورد نیازها و رفتارهای خرید آنها انجام میدهند. با شناخت جمعیتهای هدف کلیدی، در بازار B2C، بازاریابان یاد میگیرند که چگونه محصولات و خدمات را به طور مؤثرتری به مصرفکنندگان بفروشند. در بازار B2C مصرفکنندگان بر اساس اعتبار، ایمنی، راحتی و کیفیت محصول تصمیم به خرید میگیرند؛ بنابراین، در فرایند بازاریابی باید جنبهی عاطفی و انگیزهی خرید مصرفکننده را کشف کنید. یک جزء کلیدی بازار B2C که به همان اندازه در بازار B2B وB2G مهم است؛ ساخت و ارتقای یک برند است. در بازار B2C، یک برند قوی، باعث میشود مشتریان بیشتر خرید کنند، وفادار بمانند و حتی پول بیشتری برای محصول بپردازند. اگر یک برند اعتبار خوبی داشته باشد، مصرفکنندگان، شرکتها و سازمانهای دولتی به احتمال زیاد از آن برند خرید میکنند. آرم، بستهبندی و دیگر اجزای برند به ایجاد یک کشش بین برند و یک بخش هدف از مصرفکنندگان، کسب و کار و یا نهادهای دولتی کمک میکند که انتخاب محصول شما نسبت به گزینهی رقیب را تشویق میکند.
بهطور کلی، مدلهای کسبوکار «B2C» به 5 دسته زیر تقسیم میگردند:
1. «B2C» با فروشنده مستقیم: این مدل، رایجترین نوع از مدل «B2C» است که در آن، خردهفروش به صورت آنلاین محصولاتی را به افراد میفروشد. هرچند بسیاری از خردهفروشیها، تعاملات تجاری خود را به صورت آنلاین به انجام میرسانند، اما برخی از آنها علاوه بر فروشگاههای آنلاین، محصولات خود را در فروشگاههای سنتی نیز عرضه میکنند. در حال حاضر، بسیاری از برندهای محصولات الکترونیکی، از هر دو نوع عرضه آنلاین و فیزیکی برای فروش محصولات خود، بهره میبرند.
2. «B2C» با واسطه آنلاین: در این مدل از کسبوکار، فروش محصولات یا ارائه خدمات یک کسبوکار به مشتریان، توسط یک واسطه انجام میگیرد. بهعنوان مثال، وبسایتهای مسافرتی نظیر «booking.com» یا «Etsy»، از این مدل کسبوکار بهره میبرند.
3. «B2C» تبلیغاتمحور: در این نوع مدل کسبوکار، از محتواهای رایگان به منظور جذب بازدیدکننده استفاده میشود. در وبسایتهای مختلف، مجموعه تبلیغات متنوعی وجود دارد که میتواند توجه بازدیدکنندگان را جلب نموده و آنها را ترغیب به بازدید از آنها نماید. وبسایتهای رسانهای یا وبلاگها، نمونهای از این مدلهای کسبوکار هستند.
4. «B2C» جامعهمحور: این مدل، بر تشکیل جامعهای از کاربران و نمایش تبلیغات تأمینکنندگان، متناسب با علایق آنها متمرکز است. این تبلیغات، بر اساس عوامل مختلفی همچون موقعیت جغرافیایی و جمعیت ارائه میگردند.
5. «B2C» رایگانمحور: وبسایتهایی که اعتبار اولیهای را برای مشتریان در نظر میگیرند، در این دسته قرار دارند. گاهی اوقات، حجم محدودی از اطلاعات به صورت رایگان ارائه شده تا مشتریان بالقوه بتوانند دیدی کلی نسبت به محتویات در دسترس پیدا کنند. وبسایتهایی همچون «نتفلیکس» و «نیویورکتایمز» در این دسته قرار میگیرند.
در بازار B2B، بازاریابی هنگامی اتفاق میافتد که یک شرکت محصولات و خدمات خود را به کسبوکارهای دیگر میفروشد.
در بازار B2B، تصمیمگیریهای خرید شرکت، برخلاف تصمیمات بازار B2C به برنامهریزی بیشتر و یک فرایند تصمیمگیری خرید پیچیدهتر نیاز دارد. شرکتها بسیاری از محصولات و خدمات از جمله میز و صندلی، کامپیوتر و تجهیزات دفتری و اداری را برای کارمندان خود، مواد اولیه را برای تولید، دستگاههای نرمافزاری را برای انجام عملیات و خدمات مختلف را برای کمک به بازاریابی، فناوری اطلاعات، حسابداری و دیگر فعالیتهای کسبوکار میخرند. همانند بازار B2C، برخی از خریدهای B2B نیازهای حیاتی هستند، در حالی که بقیهی خریدها اختیاری هستند. بیشتر کسبوکارها یک فرایند خرید منظم دارند که روشهایی برای درخواست، تأئید، انجام و پرداخت هزینهی محصول را در بر میگیرد. معمولاً یک تجزیه و تحلیل هزینه ـ سود برای اطمینان از خرید، نه تنها لازم است بلکه بهترین گزینه از میان گزینههای مختلف است. در دنیای کسبوکار، بسیاری از سهامداران در فرایند خرید نقش دارند؛ از جمله کسانی که بر سفارش خرید تأثیر میگذارند یا آن را توصیه میکنند و از قدرت سفارش یک خرید برخوردارند.
بنابراین، یک بازاریاب B2B باید به طور کامل نیازهای سازمانی که محصولات را به آنها میفروشد و همچنین فرایند خرید سازمان و ذینفعان را در فرایند خرید بشناسد، چرا که تصمیمات خرید خریداران B2B بر اساس افزایش سودآوری، کاهش هزینهها و افزایش بهرهوری است. همانند مکانیزم بازار B2C، بازاریابان B2B تحقیقات بازاریابی برای تقسیمبندی بازار خود انجام میدهند و ارتباطات بازاریابی را با تمرکز بر نیازها و خواستههای مخاطبان توسعه میدهند. بخشهای احتمالی بازار B2B شامل بخشهای صنعت، اندازه کسبوکار (کوچک، متوسط، بزرگ) و نیازهای مشترک است. به دلیل فرایند خرید طولانیتر و پیچیدهتر، بازاریابان B2B بر ارتباط با مشتریان کسبوکار و مشتریان خود تمرکز میکنند و نیازهای اطلاعاتی خاص خریدار در هر مرحله در فرایند خریدار را بررسی میکنند.
همانطور که پیشتر اشاره شد، مدلهای «B2B» نسبت به مدلهای «B2C»، پیچیدگی چندانی ندارند. با این حال، هنگام طراحی یک راهبرد فروش، باید تفاوتهای آنها را مدنظر قرار دهیم. در ادامه، تفاوتهای میان این دو مدل از کسبوکار، از هفت منظر مورد بررسی قرار گرفته است:
1. اندازه بازار: در مدلهای «B2B»، در طیف وسیعی از بازارهای هدف متمرکز، اغلب به دنبال بازارهای عمودی کوچک هستیم. در مقابل، بازارهای «B2C» عموماً بزرگتر بوده و به دهها میلیارد گزینه دسترسی دارند.
2. فرآیند خرید: مدلهای«B2B»، عموماً فرآیند خرید پیچیدهتری دارند. در بیشتر اوقات، این فرآیند ممکن است تا چندین ماه به درازا انجامد؛ چرا که ملاحظات بیشتری طی فرآیند خرید باید در نظر گرفته شوند. در عین حال، مدلهای «B2C» بسته به نوع محصول یا خدمات، پیچیدگی کمتری دارند. در اکثر موارد، این فرآیند تنها چند دقیقه زمان میبرد. نهایتاً در صورتی که یک محصول گرانقیمت باشد، این امکان وجود دارد که فرآیند خرید تا چند روز به طول انجامد. در هر صورت، با توجه به اینکه در معاملات «B2C»، افراد زیادی درگیر نیستند، لذا دوره زمانی مبادله در مقایسه با مدلهای «B2B»، بسیار کوتاهتر است.
3. فرآیند فروش: با توجه به اینکه در مدلهای «B2B»، لازم است تا فروشندگان درک صحیحی از نیازهای مشتری داشته و یک رابطه بر پایه اعتماد را طرحریزی نمایند، لذا این فرآیند نیز، ممکن است بسیار زمانبر بوده و در برخی موارد، چندین ماه به طول بیانجامد. فرآیند فروش در مدلهای «B2C»، بسیار سریعتر انجام میگیرد؛ چرا که فروشنده، محصول خود را بهطور مستقیم به خردهفروش یا مصرفکننده میفروشد. در این مدلها، برای ایجاد یک راهبرد فروش موفق، لازم است تا مشتری را متقاعد نمود که به محصول مورد نظر نیاز خواهد داشت.
4. درآمد حاصل از فروش: معمولاً درآمد حاصل از فروش کل در مدلهای «B2B» بیشتر است. این مبلغ میتواند بین هزاران یورو تا دهها میلیون یورو متغیر باشد. برای مدلهای «B2C»، درآمد حاصل از فروش میتواند به شدت متغیر باشد. بسیاری از شرکتها، از جمله فروشندگان لوازمخانگی، به ازای هر فروش، تنها چند درصد سود کسب مینمایند. از سوی دیگر، شرکتهایی که در زمینه فروش کالاهای لوکس، سرمایهگذاریهای بزرگ مانند املاک یا نمایندگیهای خودرو فعالیت دارند، به ازای هر فروش، سود قابلتوجهی به دست میآورند.
5. تصمیم به خرید: در مدلهای «B2B»، تصمیم به خرید معمولاً تحت تأثیر نیاز و بودجه است. از این رو، این تصمیمگیری بر مبنای قیمت و مزایای هر محصول خواهد بود. در مدل «B2C»، فرد، عموماً بر اساس انتظارات، تصمیم به خرید یک محصول میگیرد. در بسیاری از موارد، مصرفکنندگان توسط محرکها و انگیزههای ناگهانی، راغب به خرید یک محصول میشوند. حال آنکه ممکن است در واقع، نیازی به آن محصول نداشته باشند.
6. ارزش برند: در تجارتهای «B2B»، هویت یک برند در بازار از طریق ایجاد روابط فردی و فروشهای طولانیمدت حاصل میگردد. حال آنکه، در تجارتهای «B2C»، هویت یک برند در بازار، از طریق تبلیغات و شبکههای اجتماعی ایجاد میشود.
7. ارزش طولانیمدت مصرفکننده: در مدلهای «B2B»، ارزش طولانیمدت مصرفکننده در مقایسه با مدلهای «B2C»، بسیار بیشتر است. هزینه بالای محصولات و احتمال سفارش مجدد یا انجام خرید تکمیلی از سوی یک خریدار سابق، علت اصلی این رخداد است. مقدار این شاخص برای مدلهای «B2C»، به دلیل هزینه پایین محصولات و حضور شرکتهای رقیب، کمتر است.
مکانیزم بازار B2G به کسبوکارهایی اشاره دارد که محصولات و خدمات خود را به سازمانهای دولتی میفروشند. تفاوت این نوع بازار نسبت به B2B و B2C این است که در مکانیزم بازار B2G، شرکت به طورکلی به نیازهای یک نهاد خاص دولتی از طریق فرایند مناقصه که به نحوی سازمانیافته منتشر میشود، پاسخ میدهند. این فرایند مناقصه میتواند آنلاین و بسیار رقابتی باشد. به عنوان مثال، به عنوان بخشی از مناقصه، یک شرکت ممکن است «بیانیهی قابلیتهای خود» را که محصولات و خدمات شرکت وابسته به پروژهی دولت را توصیف میکند، منتشر کند. یک شرکت همچنین ممکن است پیشنهاد خدمات را بگنجاند که به اطلاعات معینی در درخواست طرح پیشنهاد (RFP) و یا درخواست اطلاعات (RFI) اشاره میکند. فروش و بازاریابی B2G گاهی اوقات بازاریابی بخش دولتی نیز نامیده میشود.
چرخهی خرید B2G ممکن است سالها طول بکشد، چرخهی خرید بازار B2B هم ممکن است چند ماه و B2C شاید یک روز تا چند هفته طول بکشد. بازاریاب B2G باید مشخصات مناقصه، مقررات انطباق و قوانین قابل اجرا را شناخته و تطبیق دهد. گاهی اوقات این مسئله به این معنی است که بازاریاب B2G ممکن است با سازمانی که به محصولات و یا خدمات ذکر شده در مناقصه را نیاز دارد، روابط شخصی نداشته باشد تا زمانی که رئیس پروژه پیشنهاد را ارائه کند. فرایند مناقصه ممکن است به طور قابل توجهی بین نهادهای محلی، استانی و نهادهای دولت متفاوت باشد.
مهمترین عواملی که میتواند به کسب موفقیت شما در یک کسبوکار «B2G» کمک شایانی نماید، عبارتند از:
1. درک نیاز مشتری و ارائه مداوم محصولات بروز رسانی شده: در ابتدا باید بتوانید مأموریت خود را مشخص و مخاطب دولتی خود را شناسایی نمایید. بررسی کنید که مخاطبین شما، در اینترنت به دنبال چه چیزهایی هستند. این مسئله را میتوانید از طریق پستها یا علایقی که در شبکههای اجتماعی خود به اشتراک میگذارند، متوجه شوید. از این طریق، میتوانید نسبت به شخصیت آنها آگاهی یابید و سپس مسیری که آنها جهت شناخت شرکت و محصولات شما طی مینمایند را درک کنید. هنگامی که موفق به شناسایی فرصتهای تجاری مناسب گشتید، به آسانی قادر خواهید بود تا با بهکارگیری فناوری اطلاعات و انجام پروژههای بازاریابی، گوی سبقت را از سایر رقبا بربایید. بدین معنا که محصولات و خدمات شما، با نیازها و خدمات مورد نظر دولت و اولویتهای آنها، همسو خواهد بود. این اولویتها، میتواند شامل ارائه خدمات جدید به شهروندان، بهروزرسانی سیستمهای منسوخ و مدرنسازی و بهبود امنیت فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی باشد. هدف از جستجو در شرکتهای دیجیتالی کوچک، بزرگ و حتی دولتها، آگاهی از روندها و نحوه غلبه دیگر افراد بر چالشهای پیش رو است. بهطور خاص، سازمانهای دولتی خواهان دانستن این مسئله هستند که این شرکتها چه راهکارهایی را برای حل چالشها ارائه مینمایند و چگونه این راهحلها، تجربههای بهتری را برای شهروندان و سازمان دولتی مورد نظر، به ارمغان میآورند.
2. ایجاد یک وبسایت جذاب برای حمایت از راهبرد و جایگاه برند خود: داشتن یک محصول کارآمد، به تنهایی کارآمد نخواهد بود. باید بتوانید آن را به طرق مختلفی معرفی کنید. با بهینهسازی وبسایت بر مبنای نیازهای مشتریان دولتی بالقوه خود، مخصوصاً از لحاظ سئو و تجربه کاربری، میتوانید هویت و برند خود را معرفی نمایید. وبسایت، ابزار اصلی بازاریابی است. هرچند ذکر این مسئله سطحی به نظر میرسد، اما اغلب شرکتها هنوز به طراحیهای ضعیف وبسایت بسنده نمودهاند و از این رو، معرفی محصولات و خدمات به شکلی مؤثر و هدفمند انجام نمیگیرد. شرکتهای «B2G»، نباید تنها به بروشورهای وبسایت بسنده نمایند. در عوض، لازم است از صفحات جذاب و ترغیبکننده استفاده نموده و همچنین یک مشکل یا یک فرصت را با استفاده از محتواهای تعاملی و فراخوان برای همکاری، بیان نمایند. در همین راستا و برای بیان تصویری یک مسئله، میتوان از ویدئو و اینفوگرافیکها بهره برد.
3. ایجاد اعتماد و اعتبار: اولین روشی که با استفاده از آن، یک شرکت میتواند اعتبار کسب نماید، ارائه اطلاعاتی پیرامون میزان رضایت مشتریان و انجام مطالعات موردی در مورد مشتریان عمومی یا فروشندههای دولتی مرتبط است. برای اثبات اعتبار و توان خود، لزوماً نیازی به داشتن تجربه مشارکت با سازمانهای دولتی ندارید. بسته به نوع صنعتی که در آن فعال هستید، روشهای دیگری برای ایجاد اعتبار و اعتماد وجود دارد. یکی از این روشها، کار کردن بر روی پروژههای فرهنگی یا توسعه پایدار است. بهطور مشابه، در صورتی که به دنبال کار کردن بر روی پروژههای مدارس دولتی هستید، این امکان وجود دارد که پروژههای مشابه مربوط به مدارس خصوصی را نیز، دنبال نمایید. این مسئله، در نهایت منجر به کسب تجربه و اعتبار برای شرکت شما خواهد شد و در نتیجه، خواهید توانست تا برای همکاری در پروژههای همتراز نیز، اقدام نمایید.
4. توسعه برنامههای بازاریابی محتوا: ارائه محتواهایی ارزشمند که بتوانند به خوبی تخصص و دانش شرکت شما را در یک زمینه خاص نشان دهند، راهکار مؤثر دیگری است که میتوان از آن بهره جست. یک محتوای ارزشمند، میتواند کلید حل مشکلات مشتریان باشد. در قبال این خدمات، شما اطلاعات تماس و مشارکت مداوم مشتریان را به دست خواهید آورد. علاوه بر این، چنین محتواهایی به شکلگیری یک تفکر آیندهنگرانه و پیشگیرانه کمک شایانی مینماید. از این طریق، مشتریان قادر خواهند بود تا با بهرهگیری از محتواهای ارائه شده، از مشکلات احتمالی و راهکارهای شما برای حل آنها، آگاهی یابند. محتواهایی همچون اخبار، وبلاگ، ویدئو، کتاب الکترونیک، اینفوگرافیک، خبرنامههای ایمیلی و پادکستها را میتوان از طریق ترکیب متنوعی از کانالهای بازاریابی مختلف توزیع نمود. ارائه این محتواها، به جلبتوجه و مشارکت بیشتر مشتریان منجر خواهد شد. ضمن اینکه اطلاعات مفیدی نیز در اختیار شما قرار خواهد گرفت. همانند هر مخاطب دیگری، تصمیمگیرندگان دولتی به خلاقیت و داستانهای شخصی و قانعکنندهای نیاز دارند که قادر به ترکیب واقعیت با احساسات بوده و بتواند چالشها و فرصتهای مورد نظر را بیان نماید. همچنین این راهکار، روش بسیار خوبی برای ارزیابی خود پیش از جذب مشتری است. همواره تیم فروش خود را قبل، حین و بعد از جذب مشتری، با ارائه محتواهای ارزشمند پشتیابی کنید.
5. پاسخ به نیازهای آموزشی: پیمانکاران بخش عمومی، میتوانند در یک بازار شلوغ با ارائه محتواهایی، مخاطب دولتی خود را مورد هدف قرار داده و خود را متمایز سازند. این محتواها، به مخاطب دولتی کمک مینماید تا از چالشهای دیجیتالی که با آنها روبرو هستند، آگاهی یابند. این محتواها را میتوان با بهرهگیری از متخصصین مجرب، در قالب دورههای آنلاین و جلسات آموزشی، وبینار، کنفرانس، اوراق سفید و ... ارائه نمود.
6. حضور در رویدادها و تقویت روابط عمومی: شرکت در نمایشگاهها و رویدادها، علاوه بر داشتن جنبه آموزشی، فرصتهای کاری قابلتوجهی را پیش روی شما قرار میدهند. در طول این رویدادها، این فرصت را دارید تا با چشماندازهای خود روبرو شده و از این طریق، بالغتر شوید. علاوه بر این، قراردادهای دولتی عمدتاً در مورد روابط با کل سهامداران فعال در یک صنعت و رسانهها میباشد. از این رو، حضور در چنین رویدادهایی، میتواند موقعیت بسیار خوبی برای پیشبرد اهداف تجاری یک شرکت «B2G» باشد.
7. استفاده از ابزارهای مدیریت ارتباط با مشتری و خودکارسازی بازاریابی: برای کسبوکارهای «B2G»، بازاریابی ایمیلی، بخش حیاتی فرآیند توزیع محتوا محسوب میشود. از اینرو، ابزارهای خودکارسازی بازاریابی و مدیریت ارتباط با مشتری برای دسترسی به مخاطبین، اطلاعات و آگاهی از بازخورد آنها، ابزارهای فوقالعادهای هستند. این ابزارها، به شما در ارزیابی و شناسایی مشتریان بالقوه، کمک قابلتوجهی خواهد نمود.
8. استفاده از کمپینها و تبلیغات هدفمند: از بازاریابی حساب محور تا تعیین محدوده جغرافیایی: یکی از راهکارهای مؤثر برای داشتن توان رقابت در بازارهای «B2G»، کسب تجارب دیجیتالی جذاب با هدف رسیدن به تصمیمگیرندگان دولتی خاص است. برای انجام این کار، میتوانید کمپینهایی را تشکیل داده که یک یا چند سازمان دولتی را مورد هدف قرار داده باشند. با این راهکار، قادر خواهید بود تا تلاشهای خود را بر یک مجموعه تعریفشده از حسابهای هدفمند متمرکز نمایید. این حسابها، میتواند یک سازمان مجزا یا حتی واحدهای یک سازمان بزرگتر باشند. ضمن اینکه برای انجام تبلیغات هدفمند، میتوانید از فناوریهای پیشرفتهتری همچون محدودهبندی جغرافیایی بهره ببرید. این فناوری تبلیغاتی، نوعی فناوری دیجیتالی موقعیت محور است که به شما این امکان را میدهد تا یک نقطه را با توجه به طول و عرض جغرافیایی خود انتخاب نموده و یک حصار مجازی با شعاعی مشخص اطراف آن نقطه ایجاد کنید و بدین شکل، تبلیغات خود را تنها بر یک موقعیت جغرافیایی مشخص، متمرکز نمایید. این روش تبلیغاتی، به شما کمک میکند تا به حسابها یا افراد خاصی که در یک رویداد حضور دارند، دسترسی داشته باشید. تجربه نشان داده که این روش تبلیغاتی، در مقایسه با دیگر روشها، بسیار مؤثرتر عمل میکند.
9. ارائه تجربههای سهبعدی یا واقعیت مجازی: یکی از فناوریهای پیشرفته دیگری که میتواند منجر به جذب سازمانهای دولتی شود، واقعیت مجازی است. این فناوری، به تصمیمگیرندگان دولتی این امکان را میدهد تا بتوانند خدمات و محصولات را بهطور دقیق، همراه با طرحهای پیشنهادی مشاهده نمایند.
10. استفاده از شبکههای اجتماعی برای برقراری رابطه: شبکههای اجتماعی، ابزارهای فوقالعادهای برای توزیع محتواهای جذاب و هدف قرار دادن مخاطبین محسوب میشوند. برای این منظور، لازم نیست در تمامی پلتفرمها حضور فعال داشته باشید. کافی است پلتفرمهایی را بیابید که در آنها، پیمانکاران اصلی و تصمیمگیرندگان دولتی بهطور فعال حضور دارند.
به طور خلاصه، شباهت بازارهای B2C، B2B، B2G عبارتاند از:
بازاریابی شامل پیامرسانی به مردم است.
بازاریابان باید مشتریان خود را بشناسند، بدانند چگونه بازار را به گروههای مخاطب هدفمند تقسیم کنند و چگونه با پیامهای اطلاعاتی و تبلیغاتی به مخاطب هدف دست یابند. بازاریابان باید تفاوت بین نیازهای فوری و خریدهای اختیاری را بدانند و گزینههای مشتریان خود برای برطرف کردن آن نیازها و خواستهها را بشناسند. بازاریابان باید برند را ساخته و ارتقاء دهند.
تمرکز بر روی نقش خاص فرد: در بازار B2C، بازاریابان برای فرد به عنوان مصرفکننده بازاریابی میکنند.
بازاریابان B2B برای فرد بهعنوان یک تصمیمگیرنده و یا تأثیرگذار بر کسبوکار بازاریابی میکنند.
بازاریابان B2G برای فرد بهعنوان یک مدیر قرارداد یا نماینده و یا مدیر برنامه دولت بازاریابی میکنند.
تصمیم خرید در بازار B2C پیچیدگی کمتری نسبت به فروش و بازاریابی B2B و یا B2G دارد. به طور معمول، مدت فرایند خرید در بازار B2C بسیار کوتاه، برای B2B طولانیتر و برای B2G بسیار طولانی است. برخلاف بازار B2C و B2B، در بازار B2G بهطورکلی به نیازهای یکنهاد خاص دولتی که از طریق یک فرایند مناقصه عمومی منتشر میگردد پاسخ میدهند.
0 نظر